پنج ماهگی..
محمد صادق کوچک من حالا پنج ماهه شده..توی این ماه انگار یه تحول بزرگ رخ داده..پسرک مظلوم و بی صدای من که حتی گریه هم نمیکرد حالا اینقدر شیطون شده که همش یا در حال آواز خوندنه یا غرزدن!کلا انگار تارهای صوتیشو کشف کرده!خیلی با نمک صداهای نازک و قشنگی درمیاره و یه جورایی باهامون حرف میزنه....چند شبیه تو خواب اینقدر حرف میزنه که من رو چند بار بیدار میکنه! عصرها از ساعت 6 و 7 دیگه بهانه باباشو میگیره و غرغر میکنه و لحظه ای که باباش از در وارد میشه با چنان صدای بلندی قهقهه میزنه که انگار من تاالان داشتم شکنجش میکردم...البته من که عاشقه این کارشم...خوشحالم که اینقدر بابااشو دوست داره و برا دیدنش...
نویسنده :
مامان گردو
17:27