محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

فرشته ای شبیه گردو...

ما برگشتیم..

1391/6/8 16:23
نویسنده : مامان گردو
415 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

سلام همه وجودم

سلام گردوی قشنگم

سلام پسر نازم

سلام محمدصادقم

                                                   خوش اومدی...

 

 

خیلی از روزهای قشنگ با تو بودن رو ننوشتم چون به خودم قول داده بودم تا مشکلمون حل نشه برنگردم اینجا..چون اینجا رو برای روزهای شاد ساخته بودم ..اما وارد ماه پنجم شدیم و هنوز این مشکل لاینحل مونده.. و دلم نیومد بیشتر از این خاطراتمون رو ننوشته از دست بدم..

الان هم مثل یه فرشته تو بغلم داری شیر میخوری و من هرچی نگاهت میکنم سیر نمیشم...

سرفرصت میام و خاطره زایمانمو مینویسم..

دوستای خوبم که این مدت به اینجا سر زدید خیلی دعامون کنید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

کازیوه (مامان ناریا خانم)
9 شهریور 91 13:29
وسلام وای عزیزم نمیدونی چقدر نگرانت بودم و چقدر برات دعا کردم ولی کاش خبر میدادی تولد نی نی گلوت هم مبارک باشه باور کن مو به بدنم سیخ شد از اینکه فهمیدم خودتو نی نی سالمین برات خیلی خوشحال شدم ایشالله مشکلت هم حل میشه عزیزم
کازیوه (مامان ناریا خانم)
9 شهریور 91 13:31
راستی عکس محمد صادقم بذار ببینم این نی نی گلو چه شکلیه
ladani
9 شهریور 91 17:29
به به سلام مامان خانوم کی نی نیت بدنیا امدخبر نداشتم آخییییییییی بووووووس خدا بزرگه عزیزم نگران نباش همه چی درست میشه...
آنیا
20 شهریور 91 9:46
عزیزممممممممممممممممممممممم ان شالله به زودی مشکلتون حل میشه و بیشتر از این روزا لذت می برید ... بوسسسسسسسسسس برای تو و محمدصادق جیگرررررر خاله
خاله مژگان
20 شهریور 91 14:00
سلام بالاخره اومدین خوش اومدین چه پسر نازی خدا بهتون داده من همیشه به مشا سر میزدم و کلی نگران بودم.خدا رو شکر که همه چی خوبه
شهرزاد
23 شهریور 91 7:38
عزیز دلم مطمئن باش به برکت وجود این فرشته کوچولو به زودی مشکلتون حل میشه. فقط تو رو خدا تو مواظب خودت و پسر گلت باش. وقتی بهش شیر میدی به هیچ چیز دیگه ای فکر نکن و ناراحت نباش. ایشالا همه چی درست میشه
marjan
23 شهریور 91 20:55
vay khoda ro shokr man hamash fekram mashghooletun bud
ملوس
26 شهریور 91 12:48
عزیزم به سلامتی ومبارکی زایمان کردی!تبریک میگم....من چون خودم دوتا سقط داشتم همیشه پیگیر احوالاتت بودم...خداشاهده که چقدر نگرانت بودم وغصه تو میخوردم....جدی میگم هرچند نمیشناسمت ولی باهات حس همدردی داشتم ونگرانت بودم....تا اینکه مژده زایمانت رو از یکی از بچه های نینی سایت فرنوش شنیدم.....انشاالا یه روز نینی رو داماد کنی....برای منم تو لحظه های شیر دادن نی نی خیلی دعا کن...
مهسا
26 شهریور 91 22:56
واي عزيزممممممم...خوشحالم كه برگشتي...مشكلت هم هر چي كه باشه اميدوارم به زودي حل بشه...هميشه بيادتونم.
فاطيما
29 شهریور 91 10:32
سلام مريمي جون وبلاگتو خوندم خيلي زيبا نوشته بودي عزيزم . براي ما هم دعا كن . اميدوارم كه گره از مشكلت هم به زودي باز شه.
پرگل
1 مهر 91 15:59
ای جانممم...به مبارکی و سلامتی ایشالاااااا خیلی خیلی خیلی خوشحالم که دووستام یکی یکی دارن مامان میشن اون اخرین پستت که چرا یهو اینجوری شد منو دق داد مریمیییییییییییییییییییی...منو کشت...منو حلق اویز کردددد
ارن
4 مهر 91 18:40
واي خيلي خوشحال شدم ديدم نوشتي ايشالله به زودي زود مشكلت حل ميشه عزيزم بوس واسه گردو نازمون
سارای
5 مهر 91 18:36
امیدوارم همه لحظاتت سرشار از آرامش باشه عزیزم . بووووووووووس واسه خودت و محمدصادق گل
sama
8 مهر 91 20:10
salam azizam nemidunam man ro yadete ya na ama man hamishe be yadet hastam azizam bavaret nemishe cheghadr khoshhal shodam didam in webloge toe rooye mahe pesare golet ro beboos omidvaram moshkelet zoodtar hal beshe azizam miboosamet eltemase doa
مريم
19 مهر 91 20:55
وبلاگتان راخواندم چه حاملگي سخت اما پراز اميدي را گذرونديد از ته دل بهتون تبريك ميگم و ازخدا سلامتي براي خودت و نوزاد زيبايت زير سايه پدرش را خواهانم خدا قوت و مثل قبل با اميدبه پيش
فاطمه باقی
21 خرداد 92 21:20
مبارک باشه مامان مریم