محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

فرشته ای شبیه گردو...

سلام سیزده ماهگی..سلام دنیا!!

1392/7/10 1:49
نویسنده : مامان گردو
867 بازدید
اشتراک گذاری

 

گردو کوچولوی تنبل من بزرگ شدن و قد کشیدنت..شیرخوردن و غذا خوردنت...نشستن و گاگله کردنت..حرف زدن و خندیدنت...بازی کردن و شادی کردنت...کنجکاوی و یاد گرفتنت..همه و همه اینقدر شادی تو دل من بوجود آورده که نمی دونم چطور هنوز زنده ام واز ذوق جون ندادم...همش مثل یه رویای شیرین می مونه و باورم نمیشه که این منم که دارم این همه شیرینی رو می چشم..داشتن تو نه تنها برام تکراری نمیشه بلکه هرروز بیشتر و بیشتر جذاب میشه..هرچی بیشتر فکر میکنم میبینم نه تنها بوجود اومدنت معجزست بلکه هر لحظه وجودت و بزرگ شدنت معجزست...

واقعا با هیچ کلمه ای نمیتونم لحظه ای که خودت بلند شدی و راه رفتی رو تعریف کنم..

حالا دیگه چند روزیه تو خونمون از صدای تِپ تِپ کف دستات خبری نیست..بیدار که میشی مثله یه فرشته ناز چشمات رو می مالی و اولین چیزی که میگی اَما اَم بده..بعد من از تو همون آشپزخونه میگم یاعلی بگو ..اون وقته که صدای قدم های کوچولوت رو میشنوم که با احتیاط و لرزون برشون می داری و میای سمت من و نزدیکه من که میشی خودتو پرتاب می کنی تو بغلم و پاهامو محکم می گیری..

خودت هم اینقدر از این کارت شگفت زده ای که تمام مدت که راه می ری بلند بلند می خندی و آواز می خونی...خیلی وقتا هم برای خودت دست می زنی..تنبل کوچولوی من ..دیر راه افتادی اما خوب و راحت راه افتادی و هر روز ساعت ها برای خودت قدم می زنی..

هر روز عصر باهم میریم بیرون و تو با تمام سرعتت می دوی و من هم نفس زنان دنبالت..

 

                                                               عاشقتم گردوی راه رونده من!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)